علل خشونت فیزیکی علیه زنان
خشونتهای فیزیکی مردان علیه زنان
خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که مانند جنایت برپایه بیزاری، برای توصیف کلی کارهای خشونتآمیز علیه زنان به کار میرود. این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اعمال میشود و جنسیت قربانی، پایه اصلی خشونت است.
سازمانها و کشورهای جهان میکوشند با برنامههای گوناگون با خشونت علیه زنان مبارزه کنند.
خشونت فیزیکی علیه زنان چگونه تعریف میشود؟
خشونت فیزیكی، همانطو که از نامش پیدا است، شیوه های آزار و اذیت جسمانی، ضرب و جرح، كشیدن مو، سوزاندن، گرفتن و بستن، زندانی كردن، اخراج از خانه، كتك كاری مفصل، محروم كردن از غذا، سیلی، لگد و مشت زدن، كشیدن و هل دادن، محكم كوبیدن در، به هم زدن سفره و میز غذا و شكستن اشیای منزل را شامل می شود كه این نوع خشونت ممكن است برای همه زنان بدون توجه به نوع تحصیلات، نژاد و وضعیت خانوادگی روی دهد.
مشکلات اقتصادی و الگوهای رفتاری" پدر سالاری " از اصلیترین عوامل بروز خشونت علیه زنان است که موجب افزایش تنش و ستیز در برخی خانوادهها شده است.
خشونت فیزیکی علیه زنان
روانشناسان میگویند، مردانی كه از كودكی در خانواده شاهد كتك خوردن زنان خانواده بوده اند در بزرگسالی بیشتر مرتكب خشونت علیه همسران خود می شوند. افراد ناپخته، بی حوصله، وابسته و متزلزل و كسانی كه از احساس بی كفایتی رنج می برند بیشتر علیه زنان مرتكب خشونت می شوند. برخلاف تصور عموم، حتی دنیای مدرن نیز خشونت علیه زنان را کم نکرده که بیشتر نیز کرده است.
تجارت و بهره برداری جنسی از زنان، فروش دختران جوان و نوجوان از سوی پدران فقیر به مراكز فساد و رونق بازار فیلم های غیراخلاقی را باید به عنوان مصادیقی از خشونت مدرن علیه زنان یاد كرد.
مردان از استقلال مالی همسران خود جلوگیری و در اموال شخصی آنها دخل و تصرف می كنند و با ندادن خرجی خانه و پول كافی برای زنان مضیقه های مالی ایجاد می كنند. یا با تهدید به طلاق یا ازدواج مجدد از زنان بیگاری میکشند و از او در انجام امور و وظایفی كه مربوط به او نیست همانند تیمارداری پدر یا مادر شوهر سوءاستفاده می کنند.
خشونتهای فیزیکی مردان علیه زنان بازتاب فشار و استرسهای متعددی است که بر آنها وارد میشود به این معنا که خشونت مردان علیه زنان در خانواده نمایانگر واکنش مردان در برابر فشارهای بیرونی و درونی موجود در حوزههای عمومی و خصوصی است.
خشونت علیه زنان
اولین گام مهم برای اصلاح این معضل اجتماعی، پررنگ کردن ارزشهای والای انسانی همچون گذشت و فداکاری، شفافیت در بیان خواستهها، توجه به تفاوتهای جنسیتی و ذاتی و مدیریت تعارضهاست. با توجه به این اصل که ریشه بسیاری از مشکلات به کانون خانواده و جامعه پذیری نادرست افراد بر میگردد میتوان گفت دومین گام مهم آموزش مهارتهای زندگی به کودکان از دوران کودکی است که این کار باید از نهادهای آموزشی (مهدکودکها، مدارس و دانشگاهها) آغاز شود.
گام مهم در بعد اجتماعی به کار گرفتن ابزارها و تکنولوژیهای آموزشی، برگزاری جلسات روانشناختی برای زوجین و برگزاری برنامههای متعدد با استفاده از رسانههای جمعی و فضای مجازی است که با این کار میتوان مانع بروز خشونت در خانوادهها شد.
در نهایت میتوان گفت افزایش ضریب امنیت اجتماعی زنان در جامعه و اینکه حضور آنها در جامعه نه تنها موجب آسیب رساندن به آنها نمیشود بلکه میتواند زمینههای توانمندی آنها را فراهم کند همگی این اقدامات موجب جلب اعتماد مردان میشود و در نتیجه زمینههای بروز رفتار خشونتآمیز را از بین خواهد برد.
گردآوری: بخش روانشناسی بیتوته
نظرات شما عزیزان: